حرف هایی برای نگفتن
حرفهایی هست برای «گفتن»،
که اگر گوشی نبود، نمیگوییم.
و حرفهایی هست برای «نگفتن»؛
حرفهایی که هرگز سر به «ابتذالِ گفتن» فرود نمیآرند.
حرفهایی شگفت، زیبا و اهورایی همینهایند،
و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد،
حرفهای بیتاب و طاقتفرسا،
که همچون زبانههای بیقرار آتشند،
و کلماتش، هر یک، انفجاری را به بند کشیدهاند؛
کلماتی که پارههای «بودنِ» آدمیاند...
اینان هماره در جستجوی «مخاطب» خویشند،
اگر یافتند، یافته میشوند
و
در صمیم «وجدان» او، آرام میگیرند.
و اگر مخاطب خویش را نیافتند، نیستند،
و اگر او را گم کردند، روح را از درون به آتش میکشند و، دمادم، حریقهای دهشتناک عذاب برمیافروزند.
و خدا، برای نگفتن حرفهای بسیار داشت،
که در بیکرانگی دلش موج میزد و بیقرارش میکرد.
و عدم چگونه میتوانست «مخاطب» او باشد؟
هر کسی گمشدهای دارد،
و خدا گمشدهاي داشت.
هر کسی دو تا است و خدا یکی بود.
هر کسی، به اندازهای که احساسش میکنند، «هست».
هر کسی را نه بدانگونه که «هست»، احساس میکنند،
بدانگونه که «احساسش» میکنند، هست.
برچسبها: حرف هایی برای نگفتن , دکتر علی شریعتی
که اگر گوشی نبود، نمیگوییم.
و حرفهایی هست برای «نگفتن»؛
حرفهایی که هرگز سر به «ابتذالِ گفتن» فرود نمیآرند.
حرفهایی شگفت، زیبا و اهورایی همینهایند،
و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد،
حرفهای بیتاب و طاقتفرسا،
که همچون زبانههای بیقرار آتشند،
و کلماتش، هر یک، انفجاری را به بند کشیدهاند؛
کلماتی که پارههای «بودنِ» آدمیاند...
اینان هماره در جستجوی «مخاطب» خویشند،
اگر یافتند، یافته میشوند
و
در صمیم «وجدان» او، آرام میگیرند.
و اگر مخاطب خویش را نیافتند، نیستند،
و اگر او را گم کردند، روح را از درون به آتش میکشند و، دمادم، حریقهای دهشتناک عذاب برمیافروزند.
و خدا، برای نگفتن حرفهای بسیار داشت،
که در بیکرانگی دلش موج میزد و بیقرارش میکرد.
و عدم چگونه میتوانست «مخاطب» او باشد؟
هر کسی گمشدهای دارد،
و خدا گمشدهاي داشت.
هر کسی دو تا است و خدا یکی بود.
هر کسی، به اندازهای که احساسش میکنند، «هست».
هر کسی را نه بدانگونه که «هست»، احساس میکنند،
بدانگونه که «احساسش» میکنند، هست.
برچسبها: حرف هایی برای نگفتن , دکتر علی شریعتی