آسمان با همه زیبایی هایش دستخور افکار ادمی است شاید راهی و نردبانی برای رسیدنش وجود داشته باشد....گاه در میان اسمان و زمینی می مانی تا در این میان زنده مانی و گاه چنان زمینی میشوی که از هر چیزی کریح تر خواهی ماند....
اسمان دلم سال ها ست در یک نقطه مانده است .
زیبا بود این نوشته که ماه ها تفکر و تعقل ادمی را به کار بسته بود
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند
تعمق برای روزها و ماها برای این بیت خاطرات تلخ و شیرینی بود که اکنون فقط بس خاطره ای ماند .خود دانی که چگونه سراسیمه و گاه با دلی رنجور فراخوانده شدی اما باز برگشتیم.... اما به دور خود می چرخیدیم.
زبان قاصر است از گفتن انچه بود و هست اما باز.... ببار....ببار اسمان برای سال ها بودن... ببار برای سال های باقی مانده ......ببار برای ماندن و ادامه دادن.دوستت دارم برای همیشه ببار که قلبم گرچه دور است و گریزان اما باز تو بمان که در سایه بارانت چنان خیس شوم که کسی نفهمد که چه بودم. تو رو دوست دارم با همه ی انچه که دیدم و شنیدم و لمس کردم .....
در بیکرانه زیبای تو ای اسمان لبخند بزن که دلم برای سال ها جا مانده است در حیرت و در سرگردانی ...
اندرومدا....
خطی از حریق یادها...